اول- مقدمه
ارتباط مسائل حقوقي بامسائل اجتماعي تنگ ترونزديكتراست تاارتباط مسائل اجتماعي به مسائل اخلاقي وحتي مسائل ديني.درامورحقوقي اين ارتباط محسوس تراست ونمايان ترومكشوف تراگر دين درعمل اصولا امري است جمعي(قدرت كليسارادرنظربگيريم) محتواي آن مستقل ازجامعه است.اگر اخلاق ازگروههاي اجتماعي جدانشدني است براي اثبات موجوديت خود از((كانون))1 هاي خاص اجتماعي بي نياز است ودرحوزه عمل نيز، هم ممكن است انفرادي باشد هم اجتماعي. حقوق، برعكس، درهرنوع ودرهرصورت بايد برانديشه اي جمعي بناشود وبدون آن اين ارتباط يااين اختلاط جزء به جزء، ميان تكاليف عده اي وخواستهاي عده اي ديگر، كه تشكيل دهنده قلمروحقوقاست، برقرارنمي گردد.ازطرف ديگر چون درعين حال((احكام ومقررات حقوقي)) و((نظامهاي حقوقي)) غالبا وابسته به مراجع قدرت داوري ياقضائي اند، كه دفاع يااستقرارآنها رابرعهده دارند، وچون نخستين وظيفه حقوق، رفع اختلافهاي اجتماعي است ، بنابراين مي توان گفت كه حقوق ، هم درحوزه عمل وهم ازنظرمحتوا، جنبه اجتماعي دارد ازهمين روست كه حقوقدانان غالبا بي آن كه خود متوجه باشند، جامعه شناس اند.حتي حقوقدانان روم، كه پيشگامان نظريه فردگرائي قضائي بودند ومي خواستند اين فن رابه صورت منطق تغييرناپذيرحقوقي درآورند، مي گفتند كه ((هرجامعه اي باشد ، حقوق هم هست))2 بااين همه بايد اين ضرب المثل به محك تجزيه وتحليل زده شود ونكات مختلف آ رساله gl/l (654)...
ادامه مطلبما را در سایت رساله gl/l (654) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : payan0012 بازدید : 48 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1400 ساعت: 19:21